پیغام خطا

  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).
  • Notice: Trying to get property of non-object در block_block_view() (خط 247 از /home/korangir/domains/korang.ir/public_html/modules/block/block.module).

تازه ترین مطالب

تاریخ : 3. فروردين 1398 - 11:16   |   کد مطلب: 31954
به ۹۷ که رخصت ندادی اما کاش ۹۸ سال آمدنت باشد الا ای مهدی فاطمه!

ان‌شاءالله در این بهارعلوی حال‌تان خوب باشد! و اگر از حال ما خواسته باشید، که خود بهتر می‌دانید حال ما را! حال‌مان خوب نیست دیگر! چقدر طولانی شد این عصر غیبت! بس است! مادربزرگ می‌‌گفت: "لحظه‌ی تحویل سال فقط دعا کنید امسال حضرت بیاید!" ببینم آقاجان! این روزهای اعتکاف، هیچ آیا ملازمی هم داشتید؛ دوستی، یاری، هم‌دمی، زن و بچه‌ای که سفره‌ی افطارتان را بچیند؟! آقاجان!

احسن‌القصص یوسف برای تاریخ بود و اما قصه‌ی تو زیباتر است! رخ تو زیباتر است! تو عزیزتری! تو عزیز همه‌ی زمینی! عزیز همه‌ی زمانی! آن روز که تو بیایی و خدا کند همین امسال باشد، تازه یعقوب، یوسف را می‌بیند! آن کشتی بود که نوح ساخت؟! برای حفظ تو بود! که روزی از نسل آدم، تو بیایی! و ابراهیم هم‌چنان در حال طواف است، به این امید که تو را ببیند! و خدا در کاخ فرعون، اصلش تو را نگه داشت! موسی بهانه بود! و همان خدایی که عیسی را برد به آسمان، تو را اما در زمین نگه داشت! تو نباشی، زمین می‌میرد! و آدم زمین می‌خورد! و بهار نمی‌آید! و پرستو برنمی‌گردد! و هیچ لاله‌ای نمی‌روید! و تو هنوز هم حجت خدایی! حجت‌بن الحسن! هر آن و هر آینه به ظهور شما نزدیک‌تر می‌شویم آقاجان! نه! هیچ وقت این همه امیدوار نبودیم به آمدنت! به دلم افتاده حتی مادران شهدای دهه‌ی ۶۰ هم ظهورت را می‌بینند!

به دلم افتاده حاج‌احمد با تو برمی‌گردد! و اربعین با خودت می‌رویم کربلا! به دلم افتاده پرچم عربستان عوض می‌شود! خدا بعد از این همه دوری، گویی در تدارک وصال است و الا حاج‌قاسم را از کربلای ۵ به گنج کربلا نمی‌رساند! آری! تو اتمام رنج آدمی، مهدیا! و به زودی گریه‌های آدم و نوحه‌های نوح در فراق بهشت تمام می‌شود!

آقاجان! برای ما اصلی‌ترین نشانه‌ی ظهور، واقعیت خرافه‌شکن برق چشمان نائب بر حقت؛ خامنه‌ای است! این مرد، اتکا به تو دارد که ابرمرد ایستاده! و تو را می‌بیند! و فردای ظهور را می‌بیند! عصر آل‌احمدها هرگز جای تقی‌زاده‌ها نیست! گاهی چقدر جلالی می‌شود نائبت آقاجان! آنچه ما امید آمدنش را داریم، گمانم #سیدعلی می‌بیند! خوش به حال چشمانش! باید هم این همه نازنین باشد نائب تو! و دارم فکر می‌کنم؛ خود شما چه شمایلی داری! والله عصاره‌ی محمدی! و خلاصه‌ی علی! و رعنا و خوش‌قدوبالا مثل عمویت عباس! مثل حسنین! و درست با همان خال هاشمی علی‌اکبر! آقاجان! دیروز با #ابراهیم_هادی و امروز با #هادی_ذوالفقاری و فردا هم با خون شهیدی دیگر، نشسته‌ایم به تماشای قدومت! سلام آقاجان!

انتهای پیام/رستمی

دیدگاه شما

سایت رهبر معظم انقلاب
مرکزآموزش علمی کاربردی الوان ثابت