پاییز ۵۷ برای کبودراهنگ بوی خون و باور میداد. مردم شهر، بیهراس از گلوله، در خیابانها فریاد «اللهاکبر» سر دادند و تاریخ را نوشتند. سید اصغر جعفری در این گفتوگو، از آن روزهای پرشور، از اعلامیههای شبانه، از زنان شجاع و از پیام امام که نام کبودراهنگ را جاودانه کرد، روایت میکند.
آغاز مبارزه؛ از جلسات قرآنی تا جرقه انقلاب
سؤال: آقای جعفری، مبارزات مردم کبودراهنگ از کجا آغاز شد؟
پاسخ: از سالهای پایانی دهه چهل و اوایل پنجاه، جلسات قرآنی و هیئتهای مذهبی با محوریت قرآن و تفسیر سیاسی آیات، جوانان را دور هم جمع میکردند و در خانهها و حسینیهها جلساتی داشتیم که بعدها هستههای اولیه انقلاب شدند. در آن جلسات درباره ظلم شاه، وضعیت فلسطین، و سخنان امام خمینی صحبت میشد.
از هیئت تا اعلامیه؛ سازماندهی محلی چگونه بود؟
سؤال: آن زمان چطور پیامهای امام را به مردم میرساندید؟
پاسخ: امکانات بسیار محدود بود اما مردم با ایمان کارها را جلو میبردند. اعلامیههای امام از قم یا تهران میرسید و ما با ماشین تایپ سید هدایت جعفری آنها را بازنویسی میکردیم. دوچرخهسواران جوان و دانشآموزان آنها را پخش میکردند. رمزهایی میان بچهها داشتیم تا مأموران نفهمند. حتی بعضی از تایپیستهای ادارات، شبانه کمک میکردند تا پیامها ضرب و تکثیر شود.
نقش زنان، فرهنگیان و کسبه در قیام
سؤال: زنان و فرهنگیان در این روند چه نقشی داشتند؟
پاسخ: نقش زنان بسیار پررنگ بود. بسیاری از زنان شهر، معترضین را در خانهها پناه میدادند، و در مراسم و تظاهرات حضور داشتند. فرهنگیان هم محرک اصلی دانشآموزان بودند؛ آنها در مدارس، روشنگری میکردند. بازار هم با بستن مغازهها و حمایت مالی از مبارزین نقش خود را ایفا کرد.
مهر و آبان ۵۷؛ از عکس امام تا خون پنجم آبان
سؤال: وقایع منتهی به پنجم آبان چگونه آغاز شد؟
پاسخ: وقتی در مهر ۵۷ عکس امام در مطبوعات چاپ شد، روح تازهای در مردم دمید. شعارها علنی شد و راهپیماییها رنگ جدی گرفت. روز ۴ آبان، جشن سالروز تولد شاه بود؛ اما در کبودراهنگ، جشن به اعتراض تبدیل شد. روز بعد، یعنی پنجم آبان، مردم در خیابانها شعار میدادند. مأموران با گلوله پاسخ دادند. پنج نفر از جوانان این شهر در همان روز به شهادت رسیدند و دهها نفر زخمی شدند.
تشییع شهدا و مقاومت مردمی
سؤال: رژیم بعد از کشتار چه واکنشی نشان داد؟
پاسخ: رژیم قصد داشت پیکر شهدا را مخفیانه دفن کند تا مردم نتوانند تجمع کنند. اما ما با اصرار و مقاومت، پیکرها را به قسالخانه مسجد اعظم منتقل کردیم و مردم با نگهبانی شبانه از آن محافظت کردند. مراسم تشییع با شکوه برگزار شد و به تظاهرات دیگری تبدیل شد.
مقاومت محلی و روشهای مقابله با سرکوب
سؤال: در برابر مأموران رژیم چگونه مقاومت میکردید؟
پاسخ: گروههای محلی با کمترین امکانات، از پشتبامها و کوچهها دفاع میکردند. بعضیها با بیل و چوب مقابله میکردند. هنوز یادم هست حسین آقا محمدی، کارگر سادهای بود که با ضربه بیل، یکی از مأموران را نقش زمین کرد. خانههای سید ابوالحسن جعفری و مهدی ربیعی پناهگاه مبارزین بود.
نقش علما و مسجد جامع
سؤال: نقش روحانیت در هدایت مردم چگونه بود؟
پاسخ: روحانیون، ستون اصلی نهضت بودند. آیتالله ثابتی در مسجد جامع کبودراهنگ سخنرانیهای روشنگرانهای داشت و مردم را به مقاومت دعوت میکرد. مسجد، مقرّ فرماندهی انقلاب شده بود. از آنجا شعارها تنظیم و اخبار تهران و قم به اطلاع مردم میرسید.
پیام امام در نوفللوشاتو؛ تأیید کبودراهنگ
سؤال: اشاره کردید به پیام امام در نوفللوشاتو. آن پیام چه تأثیری داشت؟
پاسخ: آن پیام بسیار مهم بود. وقتی امام در نوفللوشاتو از حرکت مردم کبودراهنگ تمجید کردند و آن را نشانه بیداری ملت دانستند، روحیه مردم چند برابر شد. احساس کردیم خون شهدا بیثمر نمانده است. بعدتر این پیام در جلد چهارم صحیفه نور هم ثبت شد، و این افتخار برای مردم ما ماندگار شد.
از انقلاب تا امروز؛ پیام نسل آن روز به نسل امروز
سؤال: به نظر شما امروز از آن روزها چه درسی باید بگیریم؟
پاسخ: مهمترین درس آن دوران، وحدت بود. مردم، معلمان، کارگران و روحانیون دست در دست هم دادند و پیروز شدند. اگر امروز هم بخواهیم کشورمان را بسازیم، باید همان روحیه را زنده کنیم؛ ایمان، وحدت و بصیرت رمز ماندگاری انقلاب است.
گفتوگو با سید اصغر جعفری، روایتی زنده از تاریخ شفاهی کبودراهنگ است؛ شهری که در پاییز ۵۷ با خون پنج شهیدش، نقشی ماندگار در نقشه انقلاب اسلامی ایران ایفا کرد. پیام امام در نوفللوشاتو، مهر تأییدی بود بر حرکت مردمی این خطه، و هنوز پس از سالها، پنجم آبان برای مردم کبودراهنگ یادآور غیرت، ایمان و همبستگی است.
انتهای خبر/وحید رستمی
دیدگاه شما