تازه ترین مطالب

تاریخ : 26. شهريور 1404 - 8:35   |   کد مطلب: 38782
با شهرام گودرزی، مجسمه ساز و هنرمندی که سالهاست مسیری متفاوتی را در پیش گرفته است، امروز چه باید کرد؟

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی کورنگ ،مگر نه این که در برابر طرحها و ایده های اهالی سیاست،  که عمدتا به واگراییها می انجامد، اتفاقا جامعه نیاز به محورهایی اساسی برای همگرایی دارد؟ 

به گزارش سرویس اجتماعی تابناک، در این روزگارِ که هر کس به سویی می‌دود و سایه‌ی تفرقه بر سرمان سنگینی می‌کند،  مردی از خاکِ طویدره در کلاردشت برمی‌خیزد، با دستانی که بوی چوب و زخمِ تیشه می‌دهد. 
شهرام گودرزی، این شاعرِ خاموشِ سنگ و چوب، کوروش را از دلِ تاریخ بیرون می‌کشد و تندیسش را نه برای خود، که برای ما، برای ایران می‌سازد. اما ما، ملتی که عادت کرده‌ایم به شکستنِ آیینه‌های حقیقت، چرا به جای همراهی، خنجرِ طعنه به دست می‌گیریم و بر قلبش می‌زنیم؟

 

راهی که او می رود...
او که در کلبه‌ای کاهگلی، با جنونی عاشقانه، اسطوره‌های شاهنامه را زنده می‌کند، نه در پی نام است، نه نان. گودرزی، با گام‌هایش به سوی پاسارگاد، راهی را می‌پیماید که جز عشق به وطن، هیچ در آن نیست. پیاده‌روی‌اش، شعری است بی‌کلام، فریادی است از ژرفای تاریخ که می‌گوید: «ایران هنوز زنده است!» اما ما، به جای آنکه در این شعر هم‌صدا شویم، او را به "پروژه" بودن متهم می‌کنیم، به "مزدوری"، به "توهین". در سویی دیگر هم جمعی عامل امنیت بر هم زن می دانندش. مگر غیر از این است که او برای ایران می خواند و برای ایران می سازد؟
آخر کدام توهین؟ آنکه می‌خواهد ما را به یادِ عزتِ ازدست‌رفته‌مان بیندازد؟ آنکه تندیسِ عدالتِ کوروش را پیش چشم‌مان می‌آورد؟ آن کس که برایندش کارش همگرایی بیشتر ایرانی است ان هم در روزگار واگرایی ها.

این سرزمین، که قرن‌هاست زیر بارِ غفلت و ناسپاسی خم شده، حالا که شاعری با تیشه و چوب آمده تا از هویتش سرودی بسراید، چرا باید آماجِ سنگ‌های ما شود؟ گودرزی، این سربازِ بی‌تفنگِ وطن، دارد برای ما می‌جنگد، برای آنکه یادمان بیاورد روزگاری ملتی بودیم که جهان به احترام‌مان کلاه از سر برمی‌داشت. اما ما، به جای آنکه دستش را بفشاریم، راهش را سد می‌کنیم، انگ می‌زنیم، می‌تازیم.

برای ایران...

بگذارید گودرزی بخواند، بگذارید بسازد. بگذارید تندیس‌هایش، چون اشعاری حماسی، از خاکِ این سرزمین سر برآورند و ما را به هم پیوند دهند. نکند که باز، چون همیشه، عاشقانِ این خاک را در تنهایی و خاموشی دفن کنیم. او دارد برای ایران می‌سراید، با چوب، با سنگ، با گام‌هایش. ما، در این سرود، کجا ایستاده‌ایم؟
این چه رسمی است که هر بار یکی از خاک این سرزمین برمی‌خیزد تا نامی از ایران و ایرانی بلند کند، عده‌ای تبر به دست می‌گیرند و ریشه‌اش را می‌زنند؟ 
ما در این روزگار که خیلی چیزها از دست رفته است، نیاز به راه رفتن در مسیرهای همگرایی داریم. لااقل کسی که در این مسیر گام بر میدارد را تباهش نکنیم. سد راهش نشویم.

دیدگاه شما

سایت رهبر معظم انقلاب